
انتظار همواره درآدمی حسی دوگانه می آفریند واو را در میان این دوحس بی قرار می کند؛احساس بیم و امید.ازیک سو دلش درآرزوی دیدار یار سفرکرده می تپد وهیجان سراسر وجودش را متلاطم می کند وازدیگرسو،نگران است مبادا مسافرش ازراه نیاید،دیر بیاید یا بیاید واو آماده نباشد.ازاین رو،انسان منتظر،خواب و خوراک ندارد؛آرام وقرار ندارد؛چشمش به پیچ کوچه است و گوشش به آواز در،که چه هنگام دق الباب شود و یار درآید.یک پایش درخانه است وپای دیگرش در کوچه وگذر.
ادامه مطلب ...